سال 1392
سال 92 رو مثل سالهای قبل پیش مادر جون و بابابزرگ رفتیم عمه و عمو هم اومده بودند لحظه تحویل سال رو همه باهم کنار سفره هفت سین مادر جون گذروندیم عمه دعاهای همه ما رو اعلام کرد و الحق خوب میدونست که هر کسی از خدا چی میخواد و در نهایت همه ارزوی سلامتی و شادکامی کردیم و از خدا خواستیم که این جمع سال دیگه همین موقع کنار هم باشیم ... فاطمه عزیزم تو هم که دیگه برا خودت خانمی شدی و سر سفره دستم رو گرفته بودی و متعجب از سفره هفت سین و دعای سال تحویل . امسال اولین سالیه که درک میکنی عید چیه و سال تحویل چی کار میکنند ... سه روزی که خونه مادر جون بودیم خیلی خوش گذشت تو با نازنین بازی میکردی و حسابی مشغول بودی بقیه روزای عید رو ...
نویسنده :
شیرین
11:43